×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

مرغ عشق

× اینجا خانه دل من است درب این خانه بروی باغ دلگشای معرفت باز است با معرفت.....بیا تو
×

آدرس وبلاگ من

pastooyedeleman.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ ava

من وتو

من و تو

 

جنگی نابرابر ما را همراهی میکرد و تو سلاح ناکارآمدم را اشک خواندی

دستهای ظریفم  را با محکم کاری به چندین بند و زنجیر کشیدی

ناموس پرستی...غیرت...و...اسلام

گونه های لطیفم هر شب میزبان  دسترنج نگاه ناباوری است که  بر اعتقادم می چکد

دخترانم در وجود من رشد کردند و خرج محبتی بی منت تا ابد بر دوش من است   ....ولی آنها را دخت تو می خوانند

تو مرا به جرم انچه که عدم تمکینش می نامند، به تازیانه نگاه سرزنش بار بی بی نساء و صغری خانم  سپردی

و سهم من از این همه، یک بالش بود ....که به هنگام نجواهای شبانه  به دندان می گرفتم.

تو روشن فکری ... جامعه و دیپلماتهایش را می شناسی

و من سیب زمینی و چاقو به دست برگوشه ای از آشپزخانه فرمانروایی میکنم

تو قدرتمندی به شکستن دل نازک من

و من همچنان ضعیفم تا وقتی که قاعده بازی شکستن را نمی دانم

تو با مراقبت بیگانه ای

و اما من مراقبم...مراقب پوششم....تناسب نمودار دخل و خرج.....بلندی صدای خنده من و البته دخترانم

من زندگی میکنم ....درون گاو صندوقی که کلیدش را گم کرده ای  

و تو نیاز به تنهایی داری....تنهایی با دوستانت....تنهایی با زن مطلقه  بی سرپناهی که کمک به او ثواب اخرتت را تضمین خواهد کرد  !!!!

واژه خیانت در بارگاه تو، حتی ثانیه ای دوام نمی آورد .... رنگرزی استادی می خواهد ...و من استاد نخواهم بود

تو در کنارم درد کشیدی و به آزادی رسیدی....ترک افیون، همراه می خواست که من بودم

ولی من همراهی نداشتم و هرگز ترک نکردم ....بردباری و  قربانی شدن را

و خدشه ها از اعتبار تو فاصله می گیرند ان هنگام که صورت نحیف من در جدال با سیلی هایی است که فقط سرخ می کنند

بخشیدن عطا به لقا هم داستانی دارد ....من باید بگذرم....از تمام انچه حق من است  تا تو مرا از نعمت مادری محروم نکنی

مهرم را به زورِ در اختیار داشتن نام فامیلی ،حلال کردی ...و من جانم را به دنیای درندگانِ زنان بیوه آزاد کردم  

هم اکنون تو هستی و موهای سپیدی که رنگش می پوشانی ....من هستم و کفشهایی که امسال دو بار تعمیر شده اند

تویی و تنهایی های عارفانه ات ....منم و اضطراب شنیدن صدای پای صاحب خانه

تویی و یک حنجره برای روایت ناشزه بودن من....منم و اشکی که سلاحش خواندی و ....البته سکوت

سرت را بالا بگیر مرد!!! ....

سرت را  بالا بگیر

 

 
دوشنبه 1 مرداد 1391 - 11:21:27 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 8 آبان 1391   6:06:23 AM

g4 گل رز

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 6 آبان 1391   9:51:58 AM

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 5 مهر 1391   8:51:47 AM

سلام آوا جان

خیلی خوب مینویسی

نوشته ات تلخه

اما قلمت زیباست

ava

avanikooseresht

http://pastooyedeleman.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 3 مهر 1391   11:48:02 PM

سلام داریوش عزیز

متاسفانه نمیدونم چرا نمیتونم برای کسی یاد داشت یا حتی نظر برای وبلاگ بنویسم به مجرد اقدام به کارهایی که نام بردم از سایت بیرون انداخته میشم

خواستم بگم به یاد همتون هستم موفق و موید باشید دوستان

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 26 شهریور 1391   10:12:38 PM

سلام دوست من.....بانوی فرهیخته آوای عزیز.......این متن به لحاط نوشتار و کلام  فوق العاده عالی و به لحاظ محتوا و حس بسیار تاثر برانگیزه .....نمیدونم چی باید گفت ؟؟گاها آدم شرمنده میشه بابت رفتار بعضی همجنسهاش....متاسفم